امیرمحمد کاظمیامیرمحمد کاظمی، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

امیرمحمدخاله نرگس

عزیزدل خاله دااااااستانی داشتیم از کلاهت با اون منگوله هاش ... زمستان 94

خب خاله جونی داستان از این قراره که یه شب میخواستین منو که همیشه  خاله عسل خطاب میکنید ببرید بیرون به قول خودتون برای دور دور اماااااا .......... شما که در حال آماده شدن بودی همین که میخواستی کلاهت رو بزاری رو سرت، داداشیت (امیرحسین) شیطنت کرد و یکدفعه کلاهت رو از رو سرت برداشت و فرار کرد بعدشم شما یه جیغ بنفش کشیدی و کلی هم شاکی شدی از دست داداشیت ماجرا که تموم نشد .... شما بعداز این که از حالت شوک دراومدی ، بدو بدو با عصبانییت رفتی دنبال داداشیت تا کلاهتو (یه جورایی حقتو) ازش بگیری .... که البته از طرفی مامانت خییییییییییییلی خوشحال بود  از این که خودت میتونی از حقت دفاع کنی و سکوت کرد  و ف...
1 دی 1394

اولین نقاشی امیرمحمد مرداد94

خب خاله جونی من اومدم با یه مطلب جدید عزیز خاله برای اولین بار نقاشی کشیدی که اولین نقاشیتم یه جوجه بود با دیدن نقاشیت همه تعجب کردن و کلی ذوق زده شدن عزیزدل خاله تازه به خاطر این نقاشیت که باورمون نمیشد بااین دقت کشیدی از مامانی جایزه هم گرفتی منم از این فرصت استفاده کردم از شما عکس گرفتم به هنگام نقاشی کشیدنت و نقاشی ای کشیدی برای اولین بار ، که یکی از عکسهات خیلی بانمکه و کلی بهت خندیدم آخه چنان محو نقاشی کشیدن بودی با اون حالت دراز کشیدنت به هنگام نقاشی  که خنده رو به لبای ما نشوندی فدات شم، خاله فدات شه که اینقدر شیرینی و همیشه با حرکات قشنگت خنده رو به لبای ما میاری عزیزخااااااااااااااااا...
18 مرداد 1394

خرداد 94

عزیز خاله دیشب کلی مارو خندوندی آخه همه چی رو برعکس میگی ،نمیدونم چرا این روزها بیشتر جمله هاتو برعکس میگی؟!!! مثلا" میخوای به من بگی چراغ اتاق رو خاموش کنم میگی : خاله عسل چراخ اتاقو یوشن کنم  مثلا" میخوای در اتاق رو ببندی میگی: در اتاقو باز کنم آخه چرا اینقدر شیرین زبونی تو عسلم  ...
7 خرداد 1394