بدون عنوان
خاله جون یه عکس ازت خواستم بگیرم اینقدره شیطونی کردی که به سختی این عکسهارو گرفتم شیطون
حالا دیگه امیرمحمد متوجه قیچی شده و داره غوغا میکنه و به شدت گریه میکنه اسفند93
دایی مرتضی وقتی که میخواد موهای امیرمحمد رو کوتاه کنه البته هنوزامیرمحمد در جریان نیست و داره میخنده
فروردین 1393
عزیز خاله عاشق موز بود!تازه از امروز خودش بدون کمک مامانش موز می خوره! ...
نویسنده :
خاله نرگس
18:35
امیرمحمد هنگام گردگیری :)
عاشق کمک کردن به مامان بودی عزیزم!و خیلی هم دوست داشتی باجاروبرقی کار کنی!البته ناگفته نماند که امیرطاها پسر خاندایی هم عاشق جاروبرقی بود! ...
نویسنده :
خاله نرگس
17:42
یه خواب عمیق!عزیز خاله خوابهای خوب خوب ببینی!
کاشکی می شد بهت بگم چقدر صداتو دوست دارم! جقدر مثل بچگیام لالاییاتو دوست دارم! سادگیاتو دوست دارم خستگیاتو دوست دارم! چادر نماز و زیرلب خدا خداتو دوست دارم! کاشکی رو طاقچه دلت آینه و شمعدون می شدم! تو دشت ابری چشات یه قطره بارون می شدم! ...
نویسنده :
خاله نرگس
17:39